بچه های فرهنگی محمدآباد ابوزیدآباد



 
                                   

 

 

 

فرزند:سید باقر

محل شهادت:پاسگاه زید عراق

محل دفن:گار شهدای محمدآباد

تاریخ شهادت:4/12/62

بسم رب الشهداء و الصدیقین

یا ایها الذین آمنوا خذوا حذرکم فانفروا و اثبات انفروا جمیعا

ا ی کسانی که ایمان آورده اید آمادگی خود حفظ کنید و در دسته های متعدد یا بصورت دسته ای و واحد بسوی دشمن حرکت کنید.

این خون شهیدان است که خون ملتهای مسلمان را به جوش آورده است.

امام خمینی»

بنام الله پاسدار حرمت خون شهیدان وصیتنامه اینجانب سید یوسف سیدیان را شروع می نمایم.

السلام علیک یا اباعبدالله الحسین(ع)،ای آزادمرد جنگجوی السلام علیک یا سالار شهیدان،السلام علیک یا پسر فاطمه (س) که نامت سرچشمه خون و سرخی است و سلام بر تمام کسانی که راه حسین (ع) را برگزیده اند و به پیام هل من ناصر ینصرنی او جواب مثبت دادند و راهش را ادامه می دهند و با درود بیکران نثار پرتوان رهبر عالیقدر و بنیانگذار جمهوری اسلامی نائب الامام حضرت آیة الله العظمی خمینی کبیر و سلام بر آنهایی که با شهادتشان درختی را آبیاری کردند که نهال آن را حسین بن علی(ع) نشانیده و با خون سرخ و گرم طفل شش ماهه اش علی اصغر (ع) آبیاری نموده آری دوستان و آشنایان امروز نوبت ماست امروز که روز خوشه چینی است امروز وقت آن رسیده که آرزوهایی که سالهای سال چشم انتظاری آن را می کشیدیم برآورده شود از سال 57 قطعا گفتم و تا آخرین لحظه عمر هم می گویم که مکتبم و مذهبم اسلام راستین است به پرچم داری نائب الامام خمینی کبیر و نیز هر لحظه می گویم و هرگز جز این نخواهم گفت که اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمدا رسول الله و اشهد ان امیرالمومنین علی ولی الله براستی که شهادت می دهم و نیست خدایی بجز خدای یکتا و نیز شهادت می دهم محمد(ص) فرستاده بحق خداوند تبارک و تعالی و خاتم النبیین است و شهادت می دهم که علی ولی خدا امیرمومنان است.

خداوندا:ای خلاق محبوب.ای معبود و ای فریادرس کمکم کن،ناتوانم تکیه گاهم تویی ای رحم کننده مهربان تو تنها فریاد رسم هستی.

خداوندا:ضعیفم،با کوله باری از گناه و معصیت بسوی تو روی آورده ام و تنها امیدم و تنها یاورم و تنها پشتیبان و رحم کننده ای که سراغ دارم توئی،خداوندا،بارپروردگارا گناه بسیار انجام داده ام ولی به درگاه تو روی آورده ام و توبه نموده ام چرا که اطمینان داشتم که گناهان مرا می بخشی.در قرآن می فرمایی:الا من نال و امن و عمل عملا صالحا اولئک یبدل الله سیئاتهم حسنات.(فرقان 70)

مگر کسی که توبه کند و ایمان بیاورد و عمل نیک انجام دهد خداوند گناهانش را مبدل به حسنه و نیکی می گرداند.»

آری اگر تابحال من شعار مسلمان بودن و شیعه بودن می دادم از این پس شعار را می خواهم به امید پروردگار عالمیان به مرحله عمل برسانم چرا که هیچ موقع با شعار من و تو و او کلا ما مسلمانان هرگز اسلام پیروز نمی شود و تنها راه که این تنها رمز پیروزی ماست عمل به دستورات خدا و نبی خدا محمدبن عبدالله (ص) خاتم النبیین است خداوند در قرآن صریحا می فرماید:یا قوم انما هذه الحیوة الدنیا متاع و ان الاخرة هی دارالقرار.

یعنی ای قوم دنیا جز کالای فریبنده چیزی نیست تنها آخرت جایگاه آسایش و آرامش است.

و امّا وقتی روی بسوی او آوردی چه زیبا از تو پذیرائی می کند و چه زیبا میزبان از میهمان خود میهمان نوازی می کند.

من طلبی وجدنی و من وجدنی عرفنی و من عرفنی عشقنی و من عشقنی عشقته و من عشقته قتلته فعلی دیته فانماانا دینة:

یعنی مرا طلب می کنی سعی کن پیدا کنی و هنگامی که پیدا کردی مرا می شناسی وقتی مرا شناختی عاشقم می شوی وقتی عاشقم شدی من نیز عاشق تو می شوم و بعد تو را می کشم و وقتی تو را کشتم آنگاه خونبهای تو خودم خواهم بود و تو خون من خواهی شد.روزگار گذشت ما در خواب غفلت باقی ماندیم و تکانی بخود ندادیم که چرا آفریده شدیم و آفریدنمان بخاطر چیست و به کجا خواهیم رفت و چگونه خواهیم رفت اینکه اسلام به کمک من و تو احتیاج دارد اینک که بهترین سعادت را می توان دریافت نمود اینک می توان به آرزوهای دیرینه رسید اینک که زمانه اقتضا کرده و بهترین موفقیت و بالاترین سعادت نصیبمان شده چرا باید از این زمان حساس و نایاب به طور احسن استفاده ننمود؟

بارها می گفتم ای کاش در آن زمان بودیم و هل من ناصر ینصرنی امام حسین (ع)را لبیک می گفتیم ولی آیا تا بحال فکر این را می کردیم که روزی که همانند گذشته نائب الامام خمینی کبیر یاور مستضعفان جهانقلب کشور ایران برخیزد و برای راهنمایی مردم رنج کشیده بکوشد و با دشمنان قرآن به مبارزه برخیزد و بگوید هل من ناصر ینصرنی ولی ما جواب نائب الامام را که همان جواب امام حسین (ع) سالار شهیدان است ندهیم آری اگر آرزویت این بود که کاش در روز عاشورا و در سرزمین کربلا به هل من ناصر ینصرنی امام حسین (ع) لبیک می گفتم حالا بهترین موقعیت است برای جواب حسین زمان در سرزمینی بوسعت چندین برابر کربلا و روزهایی همانند روز عاشورا که از غرب تا به جنوب و از 59 تا به 62 در کنار هزاران پیچ و خم زندگی راهی به روشنی آفتاب و به زیبایی گل آتشین لاله نمایان است برای آنها که به ندای حسین(ع) لبیک گفته و در این مسیر بی انتها قدم نهادند ولی آنها که پشت به این راه نمودند به آتش دوزخ گرفتار خواهند شد و به پلیدی و ظلمت کشیده خواهند شد راستی هیچ فکر کرده اید که در چه زمانی زندگی می کنید و چه نعمت بزرگی نصیبمان شده است سفره نعمت خدا گسترده شده و من هیچ باور نمی کنم که این همه سعادت نصیب ما شده و هرکس می تواند با مقداری توجه بر سر سفره بی انتهای با شکوه و جلال خدا حاضر شود آری دوستان بشنوید و عمل کنید و لحظه ای از پای ننشینید که بزرگترین و والاترین سعادت با ووقت و با ارزش ترین زمان،زمان ما است باید بطور احسن از این وقت گرانمایه استفاده کنیم و فیض ببریم که کمتر این سعادت نصیبمان می شود. شهید مطهری می فرماید در مقام شهید که شهید مثل شمع است و خدمتش از نوع سوخته شدن و فانی شدن در پرتو افکندن است تا دیگران در این پرتو که بهای نیستی او تمام شده آسایش می یابند و کار خویش را انجام دهند . آری شهدا محفل بشریتند،سوختند و محفل بشریت را روشن کردند اگر این محفل تاریک می ماند هیچ دستگاهی نمی توانست کار خود را آغاز کند یا ادامه دهد کیست که بتواند مقام شهید را کامل و کلا بگوید؟چه کسی است که بتواند شهادت و اجر شهید و مقام و منزلت شهید را آنچنان که هست برشمارد پس در این صورت برادران گرامیم هوشیار و بیدار باشید و به مسئله روز آگاه باشید و نگذارید این خونهای برادران خودتان پایمال شود و عده ای بنام و در لباس و بسیار شیوه های دیگر که از شیاطین درس می گیرند ضربه به انقلاب اسلامی بزنند.

و حال مختصری به زندگانی خود بپردازم.من سید یوسف سیدیان فرزند سید باقر شماره شناسنامه4 متولد 1341 صادره از محمدآباد ابوزیدآباد کاشان و در هفت سالگی به دبستان روستا و تا ششم ابتدایی در دبستان روستا درس خواندم و قبلا بگویم که در خانواده ای مستضعف زندگی می کردم که بخاطر ضعف مالی نتوانستم به شهرستان رفته و ادامه تحصیل نمایم و تا 16 سالگی به کارگری و زندگی روزمره خود ادامه دادم و در اوائل انقلاب توانستم سهم کوچکی داشته باشم و در شروع جنگ تحمیلی سعادت یافتم به یاری الله به خرمشهر اعزام شوم و تا 2 ماه در خرمشهر و باز بعد از چندی سعادت یاری کرد که در حمله پیروزمندانه بیت المقدس سهم کوچکی داشته باشم و در حمله مجروح شدم و نتوانستم مانند بقیه برادران باز در مرحله های بعدی شرکت کنم و نیز بعد از چندی وقت در ماه رمضان با آنکه مشکلات زندگی فراوانی داشتم و دو برادر خودم نیز در جبهه بودند و امام عزیز که اعلان نمودند احتیاج به نیرو داریم در حمله رمضان شرکت نمودم تا حمله محرم شروع شد که با نیروی لایزال الهی توانستم چندین تن از مزدوران صدامی را به هلاکت برسانم و مقداری از تجهیزات آنها را منحدم نمایم و بعد از حمله با پیشنهاد برادران سپاه در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ثبت نام نمودم که متاسفانه بخاطر مشکلات زندگی نتوانستم بروم بعد از چند ماهی سعادت یافتم در جهاد سازندگی کاشان انجام وظیفه نمایم که در این چند ماهی که با برادران جهادگر بودم واقعا از برادران جهادگر تشکر و قدردانی کرده و حلالیت می طلبم و حال باز که جبهه حق احتیاج به نیرو دارد به جبهه اعزام می شوم و انشاء الله که بتوانم دین خود را به انقلاب و دین و میهن اداء نمایم و اگر شهادت نصیب بنده گردید که عمری است در انتظار او هستم و از عسل شیرین تر است و شبانه روز به فکر همسنگرانم که حدود 40،50 نفر از همرزمانم در عملیاتهای متعدد از دست دادم را از یاد نمی برم و اگر چنین نصیب گشت شکر می کنم و ای پدر و مادر گرامی از شما عذر می خواهم که نتوانستم آنچه را حق برگردن من داشتید اداء کنم.پدر عزیز و مادر مهربان اگر اشتباهی از من رخ داده است از روی اشتباه بوده است شما به بزرگواری خودتون مرا می بخشید و از شما متشکرم که هر موقع می خواستم به جبهه اعزام شوم بنده را تشویق می نمودید و هیچ ناراحت نبودید و از برادرانم عذر می خواهم که آنچه از دستم بر می آید نتواستم انجام بدهم و از شما حلالیت می طلبم و سفارش من از برادرانم این است که مرا حلال کنید و همچنانکه در راه پیشبرد انقلاب از هیچ گونه کوششی دریغ نمی ورزیدید به کارهایتان در راه خدا ادامه دهید که خداوند یاری کننده مستضعفان جهان است و از برادران بزرگترم و بخصوص برادر کوچکم سید فرهاد حلالیت می طلبم و در سنگر سپاه خود که همان سنگر اسلام و قرآن است آنچه در توان دارید بکوشید و از خواهرانم ،عموهایم و دائی هایم حلالیت می طلبم و شما همسر گرامیم از شما بسیار تشکر می کنم که بنده را برای کارهای خیریه و غیره و همچنین رفتن به جبهه تشویق می نمودی و از شما هم می خواهم که مرا حلال کنی و در فرزند خود سید روح الله بیشتر بکوشی که انشاء الله الگویی برای جامعه باشد و بتواند به اسلام و قرآن خدمت کند و انشاء الله اگر شهادت نصیب بنده گشت که آرزوی دیرینه من است چندین بار به جبهه اعزام شدم ولی مردود از امتحان بیرون آمده ام انشاء الله اگر از این امتحان قبول شدم و شهادت نصیب بنده گشت که از عسل شیرین تر می دانم شما هیچ ناراحت نشوید و می دانم که نمی شوید بلکه افتخار کنید که چنین فرزندی در دامن شما پدران و مادران پرورش یافته است و شهید راه قرآن شده و از علی (ع) می آموزیم که می فرماید:

الموت فی حیاتکم مقهورین و الحیاة فی موتکم قاهرین.

ببین زندگی توام با لذت برای شما مرگ است و مرگ سربلندی و افتخار، حیات و زندگی جاویدان است پس برای من اشک نریزید و سینه نزنید که من خوشبخت و خوشکامم اگر اشکی بر مزارم بریزید تنها گریه هاتان برای اسلام باشد نه برای مرگ من. بیائید اشکها را گلوله کنیم و بر سینه دشمن فرود آوریم من شهادت را پذیرفتم.ومن شهادت را برگزیدم و در پایان اخطاری به منافقان داخلی می کنم و از امت حزب الله و برادران حزب الله می خواهم که نگذارند این منافقان کوردل خدای نکرده ت انقلابی و برادرانی که برای ادامه راه شهداء فعالیت می کنند آنها را کنار بزنند و افرادی که پاکسازی شده اند به روی کار بیاورند کما این که فعلا متاسفانه افرادی هستند که امور را در دست دارند و برادران حزب الله ما را کنار می زنند و ای کوردلان خون شهداء شما را رسوا و ذلیل خواهد نمود.انشاء الله.از کلیه برادران و خواهران گرامی عذر می خواهم که وصیت نامه ام طولانی شد چون دلم درد دارد از این برنامه های داخلی. به امید روزی که همه برادرانه و صمیمانه به برنامه های داخلی عمل نمائید.والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته

به امید زیارت کربلا و به امید فتح قدس

برادر کوچک شما سید یوسف سیدیان

30/11/1362

 


تبلیغات

آخرین مطالب

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

گروه های آموزشی کلاله همسران همدل و همراه بورس انواع هواکش سامره نوشت چرک نویس دلار و یورو پاییرPAYEER کسب درامد از سایت مانی بردز TURK GAMES گاه نوشت های یک ترمکی وبلاگ عطر سیب